معنی آلبومی از میثم معافی
حل جدول
حق با توئه، من عاشقم
لغت نامه دهخدا
میثم. [م َ ث َ] (اِخ) ابن علی بن میثم. رجوع به ابن میثم کمال الدین شود.
میثم. [ث َ] (ع ص) سپل شتر سخت رندنده زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج). سپل شتر که سخت برندد زمین را. (ناظم الاطباء).
معافی
معافی. [م ُ فا] (اِخ) رجوع به ابوالفرج بن طرار شود.
معافی. [م ُ فا] (اِخ) رجوع به ابومحمد معافی بن سلیمان جزری شود.
معافی. [م ُ] (ع ص) عفوکننده. (غیاث) (آنندراج). || عافیت بخش، یا شافی یا کافی یا معافی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع معافی (اِخ) شود.
معافی. [م ُ] (حامص) بخشیدگی و بخشش و رهایی و آزادی و بخشش مالیات و باج و خراج. (ناظم الاطباء). معاف بودن. معافیت. و رجوع به معاف شود.
- معافی مالیاتی، بخشودگی از پرداخت مالیات. معافیت مالیاتی.
- معافی نظام وظیفه، بخشودگی از خدمت نظام وظیفه. معافیت از خدمت موظف در ارتش.
معافی. [م ُ] (اِخ) نامی ازنامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معافی. [م ُ فا] (ع ص) عافیت بخشیده شده و تندرست نگاهداشته از رنج و بلا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مصون: و این ائمه ٔ بزرگوار از این چنین تعصب که در نهادهای ما هست محفوظ و معافی اند. (اسرارالتوحید چ صفا ص 21). و رجوع به معافاه شود.
معافی. [م ُ فا] (اِخ) ابن اسماعیل بن حسین بن ابی سنان شیبانی موصلی شافعی مکنی به ابی محمد وملقب به جمال الدین (متوفی به سال 631 هَ.ق) مفسر، عارف به حدیث و ادب. ولادت و وفات وی در موصل اتفاق افتاد. او راست: «نهایهالبیان فی تفسیر قرآن »، «انس المنقطعین لعباده رب العالمین ». (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1051). و رجوع به کشف الظنون ج 2 ص 1947 و 1987 شود.
معافی. [م ُفا] (اِخ) ابن عمران ازدی موصلی مکنی به ابومسعود (متوفی به سال 185 هَ. ق.) شیخ جزیره در عصر خویش ویکی از ثقات و حافظان حدیث بود. کتابهایی در سنن و زهد و ادب و جز اینها تألیف کرده است. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1051). فقیه محدث و راوی کتاب جامعالصغیر سفیان ثوری است. (از الفهرست ابن الندیم) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به صفهالصفوه ج 4 ص 151 شود.
قاضی معافی
قاضی معافی. [م ُ] (اِخ) رجوع به قاضی نهروانی شود.
نام های ایرانی
پسرانه، نام پسر یحیی از یاران علی (ع)
فرهنگ فارسی هوشیار
بخشیدگی و بخشش و رهایی و آزادی
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (حامص.) معاف بودن، بخشودگی.، ~ ِ مالیاتی بخشودگی از پرداخت مالیات.، ~ ِ نظام وظیفه بخشودگی از خدمت سربازی.
معادل ابجد
888